کد مطلب:314625 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:313
علی همدانی و قمر بنی هاشم
شخصی نقل می كرد كه در حرم حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) نشسته و مشغول نامه نوشتن بودم در همان حال دیدم آیت الله آخوند ملا علی همدانی وارد حرم شدند. بنده بلند شدم و به طرف ایشان رفته و سلام كردم سپس دست آقا را می خواستم ببوسم كه معظم له دستش را كشید فرمود: اینجا یعنی در حرم حضرت
[ صفحه 12]
عباس (علیه السلام) دیگر نمی گذارم دستم را ببوسی. [1] .
عروة الوثقی
آب زمزم می چكد از خامه ی زیبای تو
آفرین بر ابتكار فكرت والای تو
از تبار شهر - خلخال - عالم (ربانی) ی
در جوار حضرت معصومه نه مأوای تو
عمر خود را كرده ای وقف سلیل مرتضی
باشدت دائم خجسته این ثمین، سودای تو
(چهره رخشان) نوشتی بهر عباس علی
اجر شایان باشدت از خالق یكتای تو
تا كنون چندین مجلد، گشته نشر و انتشار
از عنایات ولی صاحب زمان مولای تو
جلد چارم هم بگشته انتشار، از لطف حق
می شود روز قیامت عروة الوثقای تو
این كتاب مشحون شده كز نكته های خواندنی
از تلاش بی شمار خامه گیرای تو
یا (ابافاضل) سپه سالار دشت كربلا
وه ببین (ربانی) گشته عاشق شیدای تو
[ صفحه 13]
ای علمدار رشید و یادگار مرتضی
جلوه گر گشته به چشمم روز عاشورای تو
اذن ده بهرم بگویم، بی قرار و اشكبار
شمه ای از وصف حال ماتم كبرای تو
شه به بالین برآدر آمده با دلفكار
گفت گریانم برادر از غم عظمای تو
قد و بالایت همیشه بوده بهرم سایه بان
روی خاك افتاده اكنون قامت رعنای تو
پشت رنجورم شكست و قامتم شد منحنی
چون به خاك افتاده دیدم پیكر زیبای تو
چشم زارم گشته گریان ای سپه سالار من
از زمانی كه شنیدم ناله و آوای تو
چهره رخشان تو بوده ز بهرم ماه نو
حالیا می بینمت خونین شده سیمای تو
پرچمت شد واژگون از حمله قوم دنی
ای عزیز مرتضی پس كو ید بیضای تو
ای شهید آل حیدر روح پاكت شاد باد
روزها دیگر نیارد عاشق همتای تو
بنده (سلطانی) در این بزم عزای برقرار
اشكبار هستم همیشه از غم دریای تو
سروده: سلطان محمدی تبریزی متخلص به (سلطانی)
[ صفحه 14]
[ صفحه 12]
عباس (علیه السلام) دیگر نمی گذارم دستم را ببوسی. [1] .
عروة الوثقی
آب زمزم می چكد از خامه ی زیبای تو
آفرین بر ابتكار فكرت والای تو
از تبار شهر - خلخال - عالم (ربانی) ی
در جوار حضرت معصومه نه مأوای تو
عمر خود را كرده ای وقف سلیل مرتضی
باشدت دائم خجسته این ثمین، سودای تو
(چهره رخشان) نوشتی بهر عباس علی
اجر شایان باشدت از خالق یكتای تو
تا كنون چندین مجلد، گشته نشر و انتشار
از عنایات ولی صاحب زمان مولای تو
جلد چارم هم بگشته انتشار، از لطف حق
می شود روز قیامت عروة الوثقای تو
این كتاب مشحون شده كز نكته های خواندنی
از تلاش بی شمار خامه گیرای تو
یا (ابافاضل) سپه سالار دشت كربلا
وه ببین (ربانی) گشته عاشق شیدای تو
[ صفحه 13]
ای علمدار رشید و یادگار مرتضی
جلوه گر گشته به چشمم روز عاشورای تو
اذن ده بهرم بگویم، بی قرار و اشكبار
شمه ای از وصف حال ماتم كبرای تو
شه به بالین برآدر آمده با دلفكار
گفت گریانم برادر از غم عظمای تو
قد و بالایت همیشه بوده بهرم سایه بان
روی خاك افتاده اكنون قامت رعنای تو
پشت رنجورم شكست و قامتم شد منحنی
چون به خاك افتاده دیدم پیكر زیبای تو
چشم زارم گشته گریان ای سپه سالار من
از زمانی كه شنیدم ناله و آوای تو
چهره رخشان تو بوده ز بهرم ماه نو
حالیا می بینمت خونین شده سیمای تو
پرچمت شد واژگون از حمله قوم دنی
ای عزیز مرتضی پس كو ید بیضای تو
ای شهید آل حیدر روح پاكت شاد باد
روزها دیگر نیارد عاشق همتای تو
بنده (سلطانی) در این بزم عزای برقرار
اشكبار هستم همیشه از غم دریای تو
سروده: سلطان محمدی تبریزی متخلص به (سلطانی)
[ صفحه 14]
[1] همچو سلمان، ص 98، از انتشارات آقاي نهاوندي.